پسر کوچولو

روزی پسر کوچولو به مدرسه رفت.

او پسری کاملاٌ کوچولو بود.

و مدرسه ی او کاملاً بزگ بود.

اما وقتی که پسر کوچولو

پی برد که قادر است از خانه اش

با چند گام به کلاس برسد،

خوشحال شد.

و آن مدرسه دیگر به نظر کاملاً بزرگ نبود.

یک روز صبح ...


موضوعات مرتبط: داستان های کوتاه ، ،
برچسب‌ها:

ادامه مطلب
سه شنبه 22 مرداد 1392برچسب:هلن ای, بوکلی,پسر کوچولو,داستان کوتاه,آموزنده,مدرسه,نقاشی,معلم,, | 11:15 | Morteza |
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 20 صفحه بعد